صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
من اندر خرقه دوش از سوز می غرق عرق گشتم
همی با حق حق نزدیک و دور از ما خلق گشتم
ببرد اندر مقام قاب قوسینم عروق جان
جوار دوست را واصلتر از حد صدق گشتم
عجب سری ز جان دیدم که بر حل معمائی
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸
تا کی سخن ز حاضر و غائب
بر خود نگشته هیچ مراقب
نشناخته وجوب ز امکان
بدهی قرار ممکن و واجب
ننموده رتبهای و نمایی
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰
سراغت دارم دارم ای ماه یگانه
حریفان را روی هر شب بخانه
چون آئی نزد ما ننشسته بر جا
دراندازی پی رفتن بهانه
خوش آنروزی که بودی یار باما
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹ - الافق المبین والافق الاعلی
افق باشد مبین اندر بدایت
مقام قلب را اما نهایت
یکی زاعلی افق بشنو تو مشروح
بود آن منتهای رتبه روح
الوهیت در اینجا جلوه گر شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹ - التجلی الشهودی
تجلی شهودی آن ظهور است
که از حقل جلوهگر بر اسم نور است
در اینجا شد ظهور ذات سبحان
یکی با صورت اسماء بر اکوان
دم رحمن که ایجاد خلایق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۸ - الجلاء
جلا باشد ظهور ذات بر ذات
شهود این مقام از روی اثبات
که چون شد در تعینها ظهورش
بعارف باشد استجلا نورش
ز ذات خود شد او بر خویش ظاهر
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۶۱ - الجمعیه
اگر پرسی که جمعت کدام است
بسوی حق حضور مستدام است
حضور آید هموم ار مجتمع شد
بجز بر وی توجه ممتنع شد
بدانسان یافت خاطر اشتغالی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۶۳ - جمعالجمع
ز جمعالجمع گر پرسی علامت
شهود خلق بر حق است اقامت
سب کسیران که راه جمع پویند
خود این را فرق بعد از جمع گویند
ز جمع آید چو سالک باز در فرق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۷۲ - بابالحاء الحال
بود حال آنکه بر قلب است وارد
بمحض موهبت از حق واحد
بدون اجتلابی با تعمل
چه حزن و خوف و قبض و بسط بالکل
که چون وارد شود ناگاه بر دل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۲ - خلعالعادت
بود آن نزد عارف خلع عادات
که واقف گردد از حق عبادات
عبودیت و را یابد تحقق
که با امر حق آن دارد تطابق
مر او را داعیی بر طبع و عادات
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۶ - سرالحقیقه
ز حق سریست در اشیاء وثیقه
که معروفست بر سرالحقیقه
در اشیاء آن وجود حقتعالی است
که در عین خفا و غیر افشاست
نگشت آگه کس از سر حقیقت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۶ - سقوط الاعتبارات
گرت ذوقیست در فهم عبارات
احد بین در سقوط الاعتبارات
احد یعنی که باشد مطلق الذات
ز وصف و اسم و ایما و اشارات
از آنرو بر احد دادند نسبت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۲ - الشفع
اگر گاهت سراغ از شفع باشد
ز استحضار خلقت نفع باشد
محقق شد که اسماء معظم
تحقق یافت بر خلق منظم
نبود ار آنکه شفع واحدیت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۲ - عوالم الجبروت و المکوت و الملک
بود هم عالم جبروت اعلا
ز عالمها صفاتالله و اسما
دگر ملکوت و امر و عالم غیب
بود آن عالم ارواح بیریب
شد آن بیماده بیمدت ایجاد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۷ - عبدالله
بود عبدالله آنکو اندر او حق
تجلی کرده با هر اسم مطلق
از او اندر عبادالله اکرم
کسی نبود ز حیث رتبه اقدم
از آنرو مظهر این اسم جامع
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۷ - عبدالمتکبر
کسی شد مظهر وصف تکبر
که بر تذلیل خود دارد تدبر
بکبر حق بداد او کبر خود را
تذلل کرد مر ذات الاحد را
شد او پس کبریاءالله مقامش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۲۶ - عبدالعلیم
بود عبدالعلیم آنکس که معلوم
بر او باشد حقایقهای مکتوم
بیاموزد حقش علم حقایق
بکشف از نزد خود دون عوایق
بدون فکر و تعلیم و تعلم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۰ - عبدالغفور
بود عبدالغفور اندر مکارم
به غفران جنایات و جرائم
ببخشد هر چه باشد جرم و عصیان
بپوشد هر چه باشد عیب و نقصان
تفاوت نیستش با عبد غفار
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۳ - عبدالکبیر
دگر عبدالکبیر این ناگزیر است
که او از کبریای حق کبیر است
زکبر حق نه کبر غیر لایق
نماید کبریائی بر خلایق
ز کبر خود فنا شد کبریا یافت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۶ - عبدالحسیب
دگر هم ز اولیا عبدالحسیب است
که فیض حسبی اللهش نصیب است
بنفس خود بود دایم محاسب
نگر حتی بر انفاسش مراقب
مگر تا یک نفس نکشد بعفلت
[...]