صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱
وقت عیش و وقت نوش است ای صنم
گاه ترک عقل و هوش است ای صنم
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲
زلف تو دلم را به تپش آورد آری
چون دام ببیند بتپد قلب کبوتر
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳
ز تنهایی دلم دیوانه شد آن یار همدم کو
به رسوایی برون از خانه شد آن زلف برهم کو
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴
کرمهای ترا هرگز فراموش
نخواهم کرد اگر کردم کفنپوش
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵
دل و دین و علم و عقلم که شدم بعمر حاصل
صنمی چنانکه دانی بلطیفه کرد زایل
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶
گر هیچ جامه مرد ندارد بروزگار
بهتر ز جامه که در او هیچ مرد نیست
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰
وعده کردی که به من یک دل و یکرو باشی
نه ستمکار و دل آزار و جفا جو باشی
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲
روی بر هر کس کنی با تیغ تیز
رو به او آورده بخت مقبلش
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳
کمند گیسو را گره از چه زنی
کمان ابرو را بزه از چه کنی
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵
ز خیالت آن پریرو شده پیکرم خیالی
نگذشت از خیالم به لطافتت مثالی
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹ - باب الباء
اشارت باءببد و ممکناتست
که موج ثانی از دریای ذاتست
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۷۴ - نهایهالاسفار
دگر گویم تو را ز اسفار اربع
نهایت چیست هر یک را بموقع
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۲ - حرف الواو
مراد از واو باشد وجه مطلق
که درکل است و هر کل ز اوست مشتق
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۲ - حرف الهاء
عبارت هاء ز ذات شاه جود است
وی از حیث ظهور است و وجود است
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه
هرچه نه پیوند یار بود بریدند
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستند
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه
ای بت صاحبدلان مشاهده بنما
کت همه بینند و خویشتن نپرستند