گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » قصاید » شمارهٔ ۱

 

ای از سها ز عکس رخت کمتر آفتاب

میدان حسن از تو و بازیگر آفتاب

در روز طرح دفتر خوبی نوشته است

اول خراج حسن تو بر کشور آفتاب

طفلی ست حسن تو بپرورده دایه وار

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » قصاید » شمارهٔ ۲

 

شه ملک دانشم من به جنود آسمانی

که بود ز فضل دیهیم سریرم از معانی

ز مداد من سوادی در چشم آفرینش

ز ظلال من کلاهی بر تارک معانی

در ارتقای فکرم خط استوا ز دانش

[...]

میرداماد