گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

فقیا بفیکا تفز بالعلا

معلماعلی قلبکا القیا

بیا زاهد از باده ما بشوی

دل و جان ز اوساخ زرق و ریا

از من می که در کیش اکسیریان

[...]

۷ بیت
میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است

دریای شعله مایه باران آتش است

هر دم به جانبی ز دلم شعله سر زند

یاران در این خرابه مگر کان آتش است

شب هر نفس که بی تو کشیدم چنان نمود

[...]

۷ بیت
میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

شکر خجل از خنده پنهان توباشد

دستور بلا عامل دیوان تو باشد

خونها همه از خنجر مژگان تو ریزد

دلها همه در زلف پریشان تو باشد

جان بسکه سپردند به پیکان تو عشاق

[...]

۷ بیت
میرداماد