گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱

 

برخورد چون به گل روی تو نظاره ما

گل صد برگ نماید دل صد پاره ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲

 

پایی به دیدن من غمناک برنداشت

هرگز به رنگ سایه ام از خاک برنداشت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

عمر ما چون دیده نرگس به حیرانی گذشت

روزگار ما چو سنبل در پریشانی گذشت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴

 

جمع شد دل تا سر زلف پریشانت گرفت

گل به دست آورد آن خاری که دامانت گرفت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵

 

از بس که طبع من به گنهکاری آشناست

پیش از گنه، مرا به گنه می توان گرفت!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶

 

شب فغانم گوشمال چرخ بی بنیاد داد

کهکشان را همچو کاه کهنه ای برباد داد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

چون دست به من در انجمن داد

گویی که گلی به دست من داد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸

 

آن کس که در جهان، نسق شهر و ده نهاد

چون نی، بنای خانه دل بر گره نهاد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹

 

دماغم از ضعیفی، نکهت گل بر نمی تابد

دلم از ناتوانی، بوی سنبل برنمی تابد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰

 

اگر به پیش من آید، نقاب می طلبد

چو با رقیب نشیند، شراب می طلبد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱

 

ز بس گرد خموشی بی تو در کاشانه می پیچد

سخن چون بگذرد در دل، صدا در خانه می پیچد!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲

 

نه زلف است آنکه بر دور تو مشک آلود می گردد

به تحریک صبا، برگرد آتش دود می گردد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳

 

بی زر نمی توان یافت، جا در حریم کعبه

در خانه خدا هم، مفلس مکان ندارد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴

 

بی طاقتم چنان کرد، آن آفتاب تابان

کافتادنم چو سایه برخاستن ندارد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵

 

لب از حدیث توبه دلم را کباب کرد

چون ساغر شکسته وداع شراب کرد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶

 

دل هیات سرمنزل جانانه برآورد

ما را زغم کعبه و بتخانه برآورد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۷

 

گردون به من ز سفره خود آنچه داده است

بر روی نان اگر بکنم، سگ نمی خورد!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸

 

مگو که شیشه به ساغر شراب می ریزد

به قالب مه نو، آفتاب می ریزد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹

 

هر چند ناله کردم، نشنید پیر گردون

درکار و بار کور است، بهر چه کر نباشد؟

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰

 

همچو ساغر دلخوشی در سینه محزون نماند

در تنم از گریه آخر همچو مینا خون نماند

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲