طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱
برخورد چون به گل روی تو نظاره ما
گل صد برگ نماید دل صد پاره ما
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲
پایی به دیدن من غمناک برنداشت
هرگز به رنگ سایه ام از خاک برنداشت
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳
عمر ما چون دیده نرگس به حیرانی گذشت
روزگار ما چو سنبل در پریشانی گذشت
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴
جمع شد دل تا سر زلف پریشانت گرفت
گل به دست آورد آن خاری که دامانت گرفت
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵
از بس که طبع من به گنهکاری آشناست
پیش از گنه، مرا به گنه می توان گرفت!
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶
شب فغانم گوشمال چرخ بی بنیاد داد
کهکشان را همچو کاه کهنه ای برباد داد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷
چون دست به من در انجمن داد
گویی که گلی به دست من داد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸
آن کس که در جهان، نسق شهر و ده نهاد
چون نی، بنای خانه دل بر گره نهاد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹
دماغم از ضعیفی، نکهت گل بر نمی تابد
دلم از ناتوانی، بوی سنبل برنمی تابد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰
اگر به پیش من آید، نقاب می طلبد
چو با رقیب نشیند، شراب می طلبد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱
ز بس گرد خموشی بی تو در کاشانه می پیچد
سخن چون بگذرد در دل، صدا در خانه می پیچد!
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲
نه زلف است آنکه بر دور تو مشک آلود می گردد
به تحریک صبا، برگرد آتش دود می گردد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳
بی زر نمی توان یافت، جا در حریم کعبه
در خانه خدا هم، مفلس مکان ندارد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴
بی طاقتم چنان کرد، آن آفتاب تابان
کافتادنم چو سایه برخاستن ندارد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵
لب از حدیث توبه دلم را کباب کرد
چون ساغر شکسته وداع شراب کرد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶
دل هیات سرمنزل جانانه برآورد
ما را زغم کعبه و بتخانه برآورد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۷
گردون به من ز سفره خود آنچه داده است
بر روی نان اگر بکنم، سگ نمی خورد!
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸
مگو که شیشه به ساغر شراب می ریزد
به قالب مه نو، آفتاب می ریزد
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹
هر چند ناله کردم، نشنید پیر گردون
درکار و بار کور است، بهر چه کر نباشد؟
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰
همچو ساغر دلخوشی در سینه محزون نماند
در تنم از گریه آخر همچو مینا خون نماند