سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
یک شهر همه حدیث آنروی نکوست
دلهای همه جهانیان بسته اوست
ما می کوشیم و دیگران میکوشند
تا دست کرا دهد کرا خواهد دوست
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
هر روز دل مرا زبانی دگر است
با من بت من بهر زبانی دگر است
وان جان جهان هیچ نمی اندیشد
کاخر پس این جهان جهانی دگر است
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
صدرا باد آنمحشرت نامه سپید
تا حشر مبادات سر خامه سپید
افتد که ز بهر من کنی خامه سیاه
تو خامه سیه کنی و من جامه سپید
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
جود کف تست هر که نانی دارد
در خدمت تست هر که جانی دارد
گر اسب خطا کرد بر او عیب مگیر
یک اسب چه طاقت جهانی دارد
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
از رأی سدید عالم آرای سدید
شد دور سپهر کارفرمای سدید
خورشید بشب نهان کند چهره خویش
تا روز حجل نگردد از رأی سدید
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار
از عشق تو دل چو نار دارم پربار
ای چشم و سر میوه فروشان زنهار
جز روی و دل رهی مجو آبی و نار
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
باقی است در آن لب مزه شیر هنوز
منسوخ نشد زان خط چون قیر هنوز
خط را یله کن که از کمان ابروی تو
چشم ز چپ و راست میزند تیر هنوز
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
تا عشق گل رخ تو در دل دارم
چون گل ز غم تو پای در گل دارم
تا زیر خم زلف تو منزل دارم
چون زلف تو کار خویش مشکل دارم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
هرچند که هیچ برنخورد از تو دلم
هرگز نشود بمهر سرد از تو دلم
تو خود رفتی ولیک از فرقت تو
شد منزل صد هزار درد از تو دلم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
دوش از تو دلی به درد و غم داشتهام
وز هجر ستمگرت ستم داشتهام
درد تو از آنچه داشتم اول عهد
کم بادم اگر ذرهای کم داشتهام
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
بر جان چو گشاده کرده ای دست ستم
تهدید مکن مهل مرا بیش به غم
آنجا که من و عشق تو باشیم بهم
من خود صنما ترا ندارم محرم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
گفم که غم عشق تو میمون کندم
کی دانستم که دیده پرخون کندم
ایجان جهان من از تو کی برگردم
دور از تو مگر اجل شبیخون کندم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
در عشق تو خاک تیره شد مفرش من
هجران تو تلخ کرد عیش خوش من
از بس ستم فراقت ای مهوش من
چشم من پر آب شد از آتش من
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
ایشاهد شیرین شکرخا که توئی
وی خوگر جور و کین و یغما که توئی
جور و ستم تو هست آنجا که منم
جان و دل بنده هست آنجا که توئی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
ای شاه جهان جشن فریدون کردی
وانگه طرب از باده گلگون کردی
قارون بهزار گنج کو تا بیند
کز جود سرای گنج قارون کردی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
ای تهمت من کشیده از خلق بسی
نابوده مرا بوصل تو دسترسی
چون در سرم افتاد ز عشقت هوسی
تا سر ننهم ترا نمانم بکسی