گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - ستایش دیگر از او

 

نگارخانه چین است یا شکفته بهار

مه دو پنج و چهارست یا بت فرخار

ز هر چهار نو آئین تر و بدیع ترست

نگار من که زمانه چو او ندید نگار

چو آفتاب ز من تا جدا شدند به سر

[...]

۴۰ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳ - مدح خواجه ابوطاهر

 

خواجه بوطاهر ای سپهر کرم

کرمت در جهان چو علم علم

می بنازد روان آدم از آنک

چون تویی خاست از بنی آدم

ای ز فضل تو نامدار عرب

[...]

۴۰ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - مدیح منصوربن سعید

 

دوش گفتی ز تیرگی شب من

زلف حورست و رای اهریمن

زشت چون ظلم و بیکرانه چو حرص

تیره چون محنت و سیه چو حزن

مانده شد مهر گویی از رفتار

[...]

۴۰ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - فرامش گشت رسم شادمانی

 

بر آن افراخته کوهم که گویی

مرا فرمود گردون دیده بانی

شدی بی غم ز ظل و خط مقیاس

اگر جایی چنین دیدی بیانی

همانا باز نشناسی چو بینی

[...]

۴۰ بیت
مسعود سعد سلمان