گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱

 

یا رب می ملعنت به جامم نکنی

وز جام غرور و تلخکامم نکنی

در محشر عام پیش خاصان درت

انگشت نمای خاص و عامم نکنی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲

 

غیر از نیکی ز نیک ناید کاری

کشنید ز بد به جز بدی کاری

تسلیم رضای تو شدم بی اکراه

در ساختن و سوختنم مختاری

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳

 

یک عمر ز حضرت تو رخ تافته ام

و امروز خجل سوی تو بشتافته ام

بر خجلت من ببخش کز چشم امید

بخشنده راستین تو را یافته ام

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۴

 

یارب مفتون هیچ کارم نکنی

بر طاعت خویش امیدوارم نکنی

در حشر میان یک جهان دشمن و دوست

امید که خوار و شرمسارم نکنی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۵

 

عزت که دهد اگر تو خوارم خواهی

طاعت چه کند چه شرمسارم خواهی

در رسته ی رستخیز با قید دو کون

غم نیست اگر تو رستگارم خواهی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۶

 

با آن همه رحمت ار امانم ندهی

بایست خود از نخست جانم ندهی

محروم کجا روم از این در یارب

تا رحمانی چو خود نشانم ندهی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۷

 

محشر محشر اگر گناه است مرا

عفو تو چه غم که عذرخواه است مرا

دل با همه امید دو نیم است ز بیم

دو دیده گریان دو گواه است مرا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۸

 

برخیز دلا که ملک بی چون طلبیم

بس موهبت از حساب بیرون طلبیم

در آخرت از حیات دنیا همه چیز

هفتاد هزار نوبت افزون طلبیم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۹

 

روزی که رجوع جان به تن خواهد بود

تن را بدل جامه کفن خواهد بود

هر کس چو من از لباس پرهیز عری است

انگشت نمای مرد و زن خواهد بود

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۰

 

آن روز که سوی توست راه همه کس

بر ماهی و ماه اشک و آه همه کس

گر بر سر ما تاج کرامت ننهی

افتد پس معرکه کلاه همه کس

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۱

 

غم نیست که بندگی بسی نیست مرا

کاندر دو جهان جز تو کسی نیست مرا

برگردم اگر ز آستانت محروم

فریاد که فریادرسی نیست مرا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۲

 

یا رب به محبت خود انبازم کن

درهای یقین به روی دل بازم کن

با آه شراره خیز دمسازم کن

با اشک ستاره ریز همرازم کن

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۳

 

با یاد تو روز و شب شمار است مرا

از غیر تو هر چه هست عار است مرا

از قهر تو در لطف تو آویخته ام

با دوزخ و فردوس چه کار است مرا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۴

 

یا رب به مقربین درگاه قسم

یا رب به مجاهدین فی الله قسم

کز خویشتنم رهی گشائی سوی خویش

با کوشش سالکین آن راه قسم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۵

 

در پای تو جز مرگ هوس نیست مرا

دردا که امید دسترس نیست مرا

بر کنگره ی تو بال سیمرغ شکست

افسوس که پرواز مگس نیست مرا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۶

 

یارب به بیاض سینه ی طور قسم

یا رب به سواد دیده ی حور قسم

زی نور ز ظلمتم دری باز گشای

با چارده اسم آیت نور قسم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۷

 

از خود همه تا نمرد کس زنده نشد

تا پست نشد سری فرازنده نشد

در خدمت خاک درگهت طلعت کس

تابنده نشد چو مهر تابنده نشد

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۸

 

کس را نبود حال تباهی که مراست

تاریک تر از روز سیاهی که مراست

فضل تو مگر شفیعم آید که گذشت

دشوار نماید از گناهی که مراست

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۹

 

با یاد خودم دوام دمسازی بخش

در کوی رضا مقام جان بازی بخش

از سلطنتم دولت بی زاری ده

وز تاج کرامتم سرافرازی بخش

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۰

 

رو سوی که آرم ار تو راهم ندهی

سوی که گریزم ار پناهم ندهی

سر بر نکنم ز جیب خجلت همه عمر

تا مژده عفو ازگناهم ندهی

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳