×
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - منظور هر منظر
جان برخی خاک رهت، باد ای علیّ مرتضا
ای جامع اوصاف حق، ای نفس پاک مصطفا
از پرده بنما در جهان، بی پرده روی کبریا
کاهل زمین و آسمان بینند رخسار خدا
ای کعبه روحانیان و این قبله جان جهان
[...]
۲۱ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - مُنجی دور زمان
ماه من، ای کز رخت دایم بتاب است آفتاب
نور را از رویت اندر اکتساب است آفتاب
می خرامی بر زمین از ناز و خود گویا ز رشک
هر نفس یا لیتنی کنت تراب است آفتاب
ای ظهور نور حق و ای منجی دور زمان
[...]
۲۱ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - داور فرخ رُخ
صباح عید بازآمد به فیروزی و فال و فرّ
فرح خیز و طرب بیز و الم ریز و روان پرور
بود کز در، درآیی مرمرا ای لعبت سیمین
خرامان و غزلخوان و خوی افشان و طرب آور
ز مستوری و مهجوری و رنج دوریت ما را،
[...]
۲۱ بیت