گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - رسوای عشق

 

بامدادان قاصدی از کوی یار آمد مرا

قاصدی فرخنده ز آن فرخ دیار آمد مرا

جان همی کردم فدا در راه آن فرخنده پیک

کز ورودش جانی از نو مستعار آمد مرا

آبرویم رفت گر در عاشقی از کف چه غم

[...]

۱۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - فرش و عرش

 

وصفت ای شاه برون از حد درک بشر است

عرش، کی، مسکن هر خاکی بی پا و سر است

شاخه چند عقولند و ثنایت برشان

ای که در خانه اجلال تو اصل شجر است

عرض جسم تو و جوهر عقل صافی

[...]

۱۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

اگر سری است با گلت، به عارض نگار بین

وگر هواست سنبلت، شکنج زلف یار بین

مخواه نوبهار را، مجو بنفشه زار را

ز طره آن نگار را، بنفشه در کنار بین

چه طرف باشد از گلت، چه آرزو به سنبلت

[...]

۱۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

راد کف، آقا محمد جعفر، ای کز بدو حال

مردی و مردم نوازی در نهادت مدغم است

بهر فتح باب دارالضرب این فرخ دیار

ساعد سیمین تو، الحق کلیدی محکم است

هیچ احوالم نمی پرسی که این فرزانه دوست

[...]

۱۲ بیت
افسر کرمانی