گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

کدام باده ز مینای دهر شد به گلویم

که خون نگشت و زمژگان فرو نریخت برویم

ز میر میکده تا کی کنم تحمل خواری

نماند نیروی طاقت مگر ز آهن و رویم

بگشت شیمه و خوی مصاحبان موافق

[...]

۱۸ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

آنکه نسرود سخن جز به لب یار منم

و آنکه نشکست گهر در پی دینار منم

آنکه رست ازخطر و بیم به تاکیید یقین

فارغ از کش مکش کلفت پندار منم

گاه دیوان عمل خسرو ایوان صلاح

[...]

۱۸ بیت
یغمای جندقی