حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
از عشق لب لعل تو ای در خوشاب
چون نیلوفر سپر فکندیم بر آب
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
معلوم من نشد که زمانه کجاش برد
در بزم روزگار کجا خورد صاف و درد
دست امل ورا به کدامین طرف فکند
پای اجل ورا به کدامین زمین سپرد
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون لاله تهیدست ز بو آمدهای
یا چون گل دو رنگ دو رو آمدهای
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
گر همی در کوی وحدت آشنایی بایدت
ورهمی در معرفت روی و روایی بایدت
ساکن و جنبندهٔ عالم گواهی میدهند
گر همی بر هستی صانع گوایی بایدت
از وجود این صنایع دیده را کحلی بساز
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع
چون گل چه کنی ز عشق پیراهن چاک؟
مانند سمن سیم درانداز بهخاک
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
احداث چرخم از تک و از پوی سیر کرد
از نعت موی و از صفت روی سیر کرد
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
افروخته بهر طرف از گل چراغها
چون روی دلبران شده از لاله باغها
امراض حرص و مایه سوداء وداء عجب
بیرون کشیده باده لعل از دماغها
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
از فضل هزار گونه باد اندر سر
سودای هزار کیقباد اندر سر
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
پیوسته زین سه یار طلب رنگ و بوی خویش
بی این سه در جهان نبود هیچ رنگ و بوی
با یار لعل روی و بت زرد چهره باش
از عون آنکه هست همیشه سپید روی
در حل و عقد حادثه گه گه به پیش نه
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
الم تر ان شعری سار عنی
و شعرک حول بیتک یستدیر
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
ستبدی زمانی تفکر حدیثی
شنیدی ز ما بی تفکر حدیثی؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
از بعد آن زمانه ندانم کزو چه خواست؟
چرخش ز حادثات بیفزود یا بکاست؟
از کر و فر بخت بعز ماند یا بذل؟
در جستجوی رزق بچپ رفت یا براست؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
در کوی خرابات و سرای او باش
منعی نبود درآی و بنشین و بباش
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
چیست آن آسمان پر ز نجوم؟
و انجم آن بشکل دیگرگون
لذت عیش در برش موقوف
دیده عقل در رخش مفتون
سرخ و سبز و سیاه و زرد و بنفش
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
ای جهان از تو شیر نر در بر
روزگار از تو یافته هر سر
ای جهان از تو سیرتر در بر
روزگار از تو تافته هر سر
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
چیست آن خوب لعبت ساده؟
نور رخسار دلبران داده
پیش او وقت خویش آید و خوش
بدو روز و دو شب فزون زاده
راست بر گونه پیاله لعل
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة - فی اللغز
بتازی و ترکی بتازی ازین پس
چو بر حلبه عشق لختی بتازی
ببازی در این کوی آخر دل و جان
اگرچه درآئی باول ببازی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة - فی الجنون
اطراف عارضی که چو بر غراب بود
از جور دور چرخ چو اطراف باز شد
و آن جامه ای که تبتی او را طراز بود
از دست روزگار رباحی طراز شد
و آن خسرو شباب که با برگ و ساز بود
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة - فی الجنون
چون باده بفرمان تو نوشیم ز صد بحر
در مجلس ما جرعه یک جام نیاید
در آب تو غرقه شده جز سوخته نبود
در آتش تو سوخته جز خام نیاید
و آنروز که خواننده تو باشی همه دنیا
[...]