گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

ستم کردست بر جانم سر زلف ستمکارش

نبینم جز جفا شغلش ندانم جز جفا کارش

اگرچه با ستمکاران نیامیزند جان و دل

مرا آرام جان آمد سر زلف ستمکارش

نخرد کس بلای جان و زلفین بلا جویش

[...]

۴۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵

 

مرا بگوی در آن نار دانه به دو نیم

چگونه تعبیه کردی دو رسته در یتیم

به تیغ عشق دلم را همی دو نیمه کند

دو رسته در تو زان نار دانه به دو نیم

به ملک جم برسم کز کف تو گیرم جام

[...]

۴۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام

از پسته و بادام که سازد به از او دام

چون پسته گشادم دهن اندر صفت او

باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام

تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید

[...]

۴۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۶

 

دی غریوان شدم به سوی وثاق

بر وصال اختیار کرده فراق

دلم اندر هزاهز هجران

روحم اندر کشاکش احراق

طرب از طبع من گسسته وطن

[...]

۴۳ بیت
ادیب صابر