گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق

نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق

نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور

نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق

گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر

[...]

لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین

قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین

سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید

ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین

سرو کی دارد زبان و اندر زبان شیرین سخن

[...]

دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش

در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش

پریشان زلف دلبندی دلم بربود و هر ساعت

پریشان کرد حالم را سر زلف پریشانش

قرار و خواب و شیرینی ز جان و چشم و عیش من

[...]

نماز شام چو صحبت بریدم از ماوی

بریده گشت طریق سلامم از سلمی

به عزم ره سه مسافر موافقت کردیم

مه از سپهر و شب از مشرق و من از ماوی

چو بخت بر لب جیحون فکند رخت مرا

[...]