گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵

 

آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید

زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید

مشک و شب را زینت آن زلف پر آشوب کرد

وز من و تو نایب فرهاد و شیرین آفرید

آفرینش را ز روی خوب تو تشریف داد

[...]

۴۱ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷

 

اگر به صورت روی تو آفتابستی

همه بنای شب از روی او خرابستی

ز کبر و عجب زمانی نتابدی بر خلق

گر از جمال تو جزوی در آفتابستی

ور آفتاب خبر داردی زصورت تو

[...]

۴۱ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

آب رویم برده ای و آتش اندر من زده

من چو داغ از داغ عشق تو در آتش تن زده

آینه بردار و بنگر تا ز روی و موی خویش

آتشی با دود بینی آتش اندر من زده

خرمن صبرم بدان بر باد شد کز زلف تو

[...]

۴۱ بیت
ادیب صابر