گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

این پری رویان که با زلف پریشان آمدند

آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند

عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند

تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند

از رخ رنگین قرین آذر برزین شدند

[...]

۴۰ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

نیکوی بر توست عاشق دیگران بر نیکوی

نیکوی بد خو کند معذوری اندر بدخوی

من که بر تو عاشقم با من نسازی پس مساز

همچنین با نیکوی کت عاشق آمد نیکوی

کار شیران ناید از آهو و بر من عشق تو

[...]

۴۰ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵

 

گر صد یک از جمال تو در مشتریستی

او را زیک جمال تو صد مشتریستی

گر فال مشتری چو تو فرخنده باشدی

صد آفتاب چاکر یک مشتریستی

آن حلقه های زلف تو گویی ز دلبری

[...]

۴۰ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶

 

زهی زقد و رخت سرو و لاله را خجلی

به سرو عقل ربایی به لاله دل گسلی

به سرو برگذری سرو را بود خواری

به لاله در نگری لاله را بود خجلی

به باغ اگر نرسد سرو، سرو را عوضی

[...]

۴۰ بیت
ادیب صابر