بدو گفت کاین کرده نبود پسند

به دهر اندر از بخرد هوشمند

همین شب یکی گفت من در پذیر

ازاین مرد پیمان بیعت بگیر

چو برخیزد از جایگاه نشست

[...]

که این کار نستوده کارمن است

تبه گوهر آموزگار من است

بدو گفت سالار بی ننگ ونام

که رایت برافراز وبردار گام

به نو باوه ی ساقی سلسبیل

[...]

کهین داشت نام نیا از پدر

به کردار بهتر زمهتر پسر

بداختر پدر گفت با آن دوتن

که هان ای دوفرزند دلبند من

شمارا دراین داوری چیست رای؟

[...]

عمر چو بدیدش فتاده به خاک

ز تیغ وز خنجر تنش چاک چاک

بگفتا که از نازنین پیکرش

بریدند آن پهلوانی سرش

فکندند درلشکر شهریار

[...]

به چرخ ولایت همه ماه نو

روانشان به مهر حسینی گرو

به مردی همه نامور چون پدر

بلی آید از شیر نر شیر نر

نخستین ابوبکر ناورد خواه

[...]

برآورده برنده تیغ دوسر

برآن لشگر گشن شد حمله ور

سپه راسراسر زهم بردرید

به نزدیک فرخ برادر رسید

بدوگفت بنمای ای شهسوار

[...]

چو زو بانوان آگهی یافتند

به دیدار آن ماه بشتافتند

گرفتند گردش همه مویه ساز

سوی خیمه بردند با خویش باز

یکی رخ به چهر دلاراش سود

[...]

چو شد کشته طارق بد اختر شهاب

برون شد زتاری تنش توش وتاب

به خون برادر بسان گراز

بیفکند اسب از پی ترکتاز

بزد نعره از خشم بر پور شاه

[...]

پناه جهان سیدالساجدین

امام چهارم شهنشاه دین

برون آمد از خیمه چون مه ز میغ

به دستی عصا و به دستیش تیغ

ز بیماری افتان و خیزان همی

[...]

بمویید یک لخت و آنگاه گفت

که ای کوفیان مرگتان باد جفت

حسین علی (ع) رانمودید خوار

خود و یاورانش بکشتید زار

بریدید سراز تنش تشنه کام

[...]

بفرمود تات در برون سرای

نمودند رخشان درفشی به پای

نوشتند نام خدا و رسول (ص)

بدان رایت و نام شوی بتول (ع)

منادی نداد داد در شهر و کوی

[...]

فراز آمد یکی عید همایون اهل ایمان را

که در او پاک یزدان کرد پیدا راز پنهان را

به مردم خواست تا خود را نماید ایزد داور

نقاب افکند از چهر دل آرا شیر یزدان را

امیرالمؤمنین یعسوب دین وجه الله باقی

[...]