گنجور

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

چشم مست تو همان آفت جانست که بود

تیر مژگان تو دلدوز چنانست که بود

نگه گرم همان شعله فشانست که بود

در نگین تو همان زهر نهانست که بود

لب لعل تو همان تلخ زبانست که بود

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

باز سرگرم‌تر از رقص شرر می‌آئی

شعله‌سان بر زده دامن به کمر می‌آئی

عرق آلوده‌تر از لاله تر می‌آئی

رخ برافروخته دیگر به نظر می‌آئی

از شکار دل گرم که دگر می‌آئی

[...]

مشتاق اصفهانی