مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
گفتی شویم کی من از او او ز من جدا
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
خوش آنکه جا کنم ببرت چند سوزدم
رشک قبا جدا حسد پیرهن جدا
نالان از آن چو مرغ اسیرم که سوزدم
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۱ - تاریخ فوت محمدجواد
چون جواد از حدیقه دنیا
رفت و پا در ریاض خلد نهاد
کلک مشتاق کز رگ مژگان
خون ازین غصه چشمه چشمه کشاد
بهر تاریخ او نوشت که شد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۵
آه از آن کودک نورس که بود
از غم ایام خراشیده چهر
توسن کین تاخت چو بر پیکرش
جور سپهر و ستم ماه و مهر
گفت خرد از پی تاریخ او
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۷ - تاریخ فوت سیداحمد
صد دریغ از میرسیداحمد عالیجناب
کامد او را شیشه هستی ز گردون بر زمین
چون برآمد زین گلستان و به رنگ بوی گل
شد به فردوس از نسیم لطف ربالعالمین
گفت مشتاق از پی تاریخ فوت او که گشت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۰ - تاریخ فوت خادم
خادم که از ترانه دلکش درین چمن
بودش چو غنچه گوش بر آواز هر گلی
چون رفت از حدیقه و از رفتنش فتاد
در جرگ بلبلان نواسنج غلغلی
مشتاق خسته دل پی تاریخ رحلتش
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۲ - تاریخ جلوس شاه طهماسب صفوی
طهماسب شاه آنکه ز بخت بلند او
رو کرد عمر و دولت دشمن به کوتهی
بر تخت خسروی چو برآمد شه روشن عقل
گفتا چو بلبلان به نوای سحر گهی
تاریخ این جلوس در دیوان سلطنت
[...]