×
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر
در منتهاالیه خیابان، بود پدید
تهران برون شهر، خرابه یکی بنای
گسترده مه، ز روزنه شاخهای بید
فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای
ساعت دوازده است، هلا نیمهشب رسید
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام
زمان نزع هجده ساله عاشق دختری دیدم
ابا سیمای پراندوه و اندر رفته چشمانی:
فتاده گوشهای، اندر اتاقی زار و پژمرده
ز فرط بیکسی، بنهاده بر دیوار پیشانی!
عیان می بود، که بیماری سل است، از وضع سیمایش
[...]