گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیده در مدح پادشاه و ذم حاج آقا محمد

 

ای که چون از داد تیغت خون کند

خون زیرغو در دل ارغون کند

ای خداوندی کز اختر هر چه سعد

خدمت آن طالع میمون کند

تا تو، نه کس نام اسکندر برد

[...]

۶۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱

 

شبی می‌گذشتم ز ویرانه‌ای

ز پا دیدم افتاده دیوانه‌ای

نه دیوانه، فرزانه‌ای حق‌شناس

چه دیو و چه دیوانه‌، زو در هراس

جهان گشته‌ای، خضرش از همرهان؛

[...]

۶۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲۹ - حکایت

 

یکی چنگ زن مطرب نغمه ساز

که نشناختش کس ز ناهید باز

بهشتی ز سرو و گل آراسته

گل تازه و سرو نوخاسته

مه زهره آهنگ خورشید خد

[...]

۶۲ بیت
آذر بیگدلی