گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

دوش، از گردش فلک که مدام

شاد غمگین کند، عزیز ذلیل

خاست آواز پایی و گفتم:

صور اول دمید اسرافیل

قاصدی دل سیاه و روی ترش

[...]

۳۴ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۳۵ - حکایت

 

یکی تاجر از شهر خود شد روان

بسوی دگر شهر با کاروان

خرش در میان گل از پا فتاد

ز یاران خود خواجه تنها فتاد

زدش بوسه بسیار بر دست و پای

[...]

۳۴ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۴۲ - حکایت

 

چنین یاد دارم که در اصفهان

سپهدار گیتی خدیو جهان

بفرمود کآرند چون روز جنگ

شکاری غلامان، کمان‌ها به‌چنگ

که تا بیند از لشکر خسروی

[...]

۳۴ بیت
آذر بیگدلی