ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۱ - گفتار در ایقاظ و تنبیه غفلتزدگان
زمانی که قفقاز را روس برد
ز ایرانیان نام و ناموس برد
از آن روز گُردان و شیراوژنان
سزد گر بپوشند رخت زنان
از آن روز ایرانیان مردهاند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۲ - برانگیختن ایرانیان به جنگ دشمن
مخسب ای برادر که دزدان به خواب
بتازد برِ خفتگان با شتاب
تو در خوابی و خصم بیدار بخت
بدرّد بر اندامت از کینه رخت
بشو سرمهٔ خواب و مستی ز چشم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۳ - خواهش سیمرغ از رستم برای پیام بردن به بهمن شاه
شنیدم که سیمرغ پیروزگر
چنین گفت با رستم زال زر
که از من به بهمن شهِ تاجدار
همی گو که ای پور اسفندیار
خداوند گیتی در این روز سخت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۴ - آوردن رستم پیغام سیمرغ را نزد بهمن شاه پور اسفندیار
چو دانا به پایان رساند این سخن
تهمتن نیوشید سر تا به بن
به دل برسپرد آن سخنهای نغز
که بوی می و مشک دادی به مغز
وزآن پس سوی بار شه رخش راند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۵ - در خشم شدن بهمن شاه به رستم و پاسخ رستم بر وی
چو گفتار و اندرز پیر کهن
تهمتن فرو خواند سر تا به بن
به خشم اندر آمد دل شهریار
که مغزش سبک بود و جانش نزار
بدو گفت کالیوه شد هوش من
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۶ - بار دیگر پاسخ بهمن به رستم و پوزش از گفتار بد
شهنشه چو این داستان کرد گوش
درون شد پر اندیشه و لب خموش
بسنجید گفتار مرد خرد
که گفتار دانا روان پرورد
بدو گفت دانم که این تاج و تخت
[...]