گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

 

بسرای سپنج مهمان را

دل نهادن بممسکی نه رواست

زیر خاک اندرونت باید خفت

گرچه اکنونت خواب بر دیباست

با کسان بودنت چه سود کند

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

 

شهریارا خرمی کن کاول شهریور است

با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است

جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است

نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است

این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

تا نگارین من سرائی گشت

پیشه من غزل سرائی گشت

تا جدا گشتم از دو زلف دو تاش

پشتم از باد غم دو تائی گشت

چشم بی خواب من به آب اندر

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

مرغ وفا برون ز جهان آشیان گرفت

عنقا صفت ز عالم وحدت کران گرفت

از خون دل کنار زمین موج زد چنانک

ز آسیب موج دامن مغرب نشان گرفت

طوفان درد کشتی دل را ز راه برد

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹

 

گوشی که در حلقه او بود لفظ تو

مالیده سفاهت هر بدگهر شده است

چشمی که خاک درگه تو سرمه داشتی

راه ذهاب چشمه خون جگر شده است

بودی نیام تیغ فصاحت زبان من

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱

 

دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید

تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید

طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت

طرب از من برمایند و خود از من برمید

گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲

 

کمان برم که درین روزگار تیره چو شب

بخفت چشم مروت بمرد مادر جود

ز سیر هفت ستاره درین دوازده برج

بده دوازده سال اندرین دیار و حدود

هزار شخص کریم از وجود شد بعدم

[...]

۳ بیت
قطران تبریزی