گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

خون بر آن سینه که فرسوده غم‌های تو نیست

که بر آن سر که سراسیمه سودای تو نیست

تو گل باغ بهشتی و گلی نیست به باغ

که غلام نظر نرگس شهلای تو نیست

دست فرسوده بلا به به سراندازی غم

[...]

۳۳ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲

 

جهان چون جنان شد ز باد بهاری

چه عذرست ساقی حرامی نیاری

درافگن بدان آب خشک آتش تر

چو با دست گیتی مکن خاکساری

ز کاشانه برخیز و مجلس برون بر

[...]

۳۳ بیت
مجیرالدین بیلقانی