گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

مانی قدرت او در دو جهان نقّاش است

او به صورت گری نقش جهانی فاش است

طوطی طبع من خسته ز دریای وجود

به ثنای در توحید تو بس در پاش است

متنفّس نشود از در لطفش نومید

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست

در بوته عشقت دل مسکین به گدازست

حال من دلخسته که گوید به نگارم

جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست

ای باد صبا از من دلخسته بگویش

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

اگرچه یار تواند به سوی خسته نظر

ز روی لطف فکندن ولی نمی فکند

چرا همیشه دل دشمنان کند خرم

چرا مدام دل دوستان خود شکند

مکن مکن که ز باغ دل وفاداران

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

 

کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد

به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم

اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز

ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم

به هرکه درنگرم لطف او همی بینم

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۷

 

الهی تو بگشا دری از بهشت

به روی دلارای حوری سرشت

به جنّت دهش جای این حور زاد

نشستنگهش جمله با حور باد

ز دل حسرت عالمش دور کن

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۸

 

به حسرت ببردش ز دنیای دون

به عقبی بود نیکیش رهنمون

مریزا گل رویش اندر مغاک

به فردوس اعلی برش جان پاک

فراموش گردان جهان بر دلش

[...]

۳ بیت
جهان ملک خاتون