گنجور

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت

چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت

مگذر از بیشه ما نیست گرت جرأت شیر

که در اینجا نتوان با دل مرعوب گذشت

مردم از کشمکش زندگی و حیف که عمر

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - در انتقاد از دولت وثوق‌الدوله

 

آن دست دوستی که در اول نگار داد

با دشمنی به خون دل آخر نگار داد

دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت

بر باد آشیانه چندین هزار داد

می خواست خون ز کشور دارارود چو جوی

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲ - خطاب به تاریخ

 

راستی نبود به‌جز افسانه و غیر از دروغ

آنچه ای تاریخ وجدان‌کش حکایت می‌کنی

بی‌جهت از خادم مغلوب گویی ناسزا

بی‌سبب از خائن غالب حمایت می‌کنی

پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۳ - در زندان ثبت

 

هیچ دانی از چه خود را خوب تزئین می‌کنم

بهر میدان قیامت رخش را زین می‌کنم

می‌روم امشب به استقبال مرگ و مردوار

تا سحر با زندگانی جنگ خونین می‌کنم

می‌روم در مجلس روحانیان آخرت

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۹

 

عید جم گشت ایا ماه منوچهر عذار

بنما تهمتنی خون سیاووش بیار

آخر ای هموطنان شوکت ایران به کجاست

علم و ناموس وطن‌دوست وزیران به کجاست

این همان بیشه بود، غرش شیران به کجاست

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد

 

دانی که بود سپیدرو نیک‌عمل

پیش رفقا؟

یا کیست سیه‌نام در انظار ملل

از حب طلا؟

آن کارگری که می‌خورد نان جوین

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۴ - رباعی مستزاد

 

با آنکه بود موجد نعمت دهقان

با اجرت کم

با آنکه بود موجب رحمت دهقان

سر تا به قدم

با رحمت خود اسیر زحمت زارع

[...]

۴ بیت
فرخی یزدی