ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۳ - گفتگوی آتبین با جوانی از ایرانیان
همی بود در بیشه شاه آتبین
ز گردون دژم وز زمانه به کین
ز بیشه یکی روز شد سوی دشت
جوانی پیاده بر او برگذشت
مر او را به بیشه درآورد شاه
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۱ - پذیره شدن آتبین سلکت را و سپردن فریدون را به وی
زمین چون بپوشید پرّ غراب
نهان گشت و بی فرّ شد آفتاب
کسِ خویش را داد کوه و حصار
به زیر آمد از کوه با صد سوار
همی راند تا بیشه ی آتبین
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۶۵ - آماده شدن قراطوس برای جنگ و نیرنگ کوش
چو آگاه شد زو قراطوس گفت
که این مرد اگر با خرد نیست جفت
اگر هست گردنکش و ریمن است
به مردی و نیروی خویش ایمن است
گر از لشکرم آگهی داشتی
[...]
ایرانشان » بهمننامه » آغاز داستان » بخش ۲۱ - آگاهی یافتن لؤلؤ از کار شاه بهمن و لشکر آراستن به جنگ بهمن
چو آگاهی آمد به لؤلؤ که شاه
کجا زیر فرمان او شد سپاه
شه شام شد شاه را پیشرو
سپهدارشان حارث و مرد گو
سپاهی سوی مرز ایران کشید
[...]
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۱ - داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار
ز گوینده پرسید خواننده مرد
کزین پس جهانجوی بهمن چه کرد
بدو مردِ گویا سخن برگشاد
که از باستان بودش این گفته یاد
که چون دل ز مهر کتایون بشست
[...]
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۲۴ - گریختن زال و خورشید به زیر زمین و در آمدن شاه بهمن به سیستان
گروهی برادر گروهی پدر
گروهی گرانمایه فرخ پسر
چو شب گشت دستان به خورشید گفت
که ما را سرِ خویش باید نهفت
برو تا ز دروازه بیرون شویم
[...]