گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

نوید التفات شوق دادم از بلا جان را

کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را

پرستارم جگر درباخت یارب در دل اندازش

ز بی تابی به زخمم سرنگون کردن نمکدان را

چنان گرم ست بزم از جلوه ساقی که پنداری

[...]

۱۷ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است

سبزه ام گلبن و خارم گل و خاکم چمنست

ای که تا نام تو آرایش عنوان بخشید

صفحه نامه به شادابی برگ سمنست

کلکم از تازگی مدح تو درباره خویش

[...]

۱۷ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

شاها به بزم جشن چو شاهان شراب خواه

زر بی حساب بخش و قدح بی حساب خواه

بزمت بهشت و باده حلال ست در بهشت

گر بازپرس رو دهد از من جواب خواه

تو پادشاه عهدی و بخت تو نوجوان

[...]

۱۷ بیت
غالب دهلوی