گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

(شعر)

در نظم وجود همه پیغمبر مرسل

چون قافیه در آخر و ملحوظ در اول

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

شعر

زهی باغ کز نوبهار سخن

که شد میوه اش شکرین مغز و پوست

قصیده نگویم که بحری بود

چه بحری که هر گوشه بحری دروست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

شعر

آنکه نشو و نمای گلشن دهر

همه از آفتاب همت اوست

سرخ رویی اهل فضل امروز

چون عقیق از سهیل دولت اوست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

مگر نسیم قبولم چو غنچه بنوازد

که بشکفد گل امید من ازین بستان

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار

شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار

شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر

نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام

ز من دریغ تو پروانه وصال مدار

نمی شود دل تنگم ز دیدنت نومید

گرش بدیده مژگان همی نشانی خار

فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت

که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار

لبالب است زجان آن دهان و مسکین من

که داغها برم از وی بجان حسرت خوار

بسست بویی از آن زلف مشکبویم زان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

نهاده است خیالت چو پای بر جانم

شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار

اگر غم تو که آرد چنین شبیخونها

بریزدم به شبی خون که گویدش زنهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری

که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار

گزیر، نیست که پا بر سرم اجل بنهد

که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد

صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار

یکی که وصف ترا ورد ساخت جان منست

که نقد حاصل خود گرد باخت در ره یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو

مسوزجان گران بار من دگر زین بار

ترا زآتش غم گرچه سوخت بس عاشق

ولی باینهمه خواری یکی نگشت غبار

طراوت گل رویت که برفروخت چمن

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد

نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار

رخت که شمع صفت ریخت آبروی بتان

بسوخت بیخودم از تاب خویش چون گلنار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

از این برآمده کاخ است خاک بر سر من

کزو امید ندارم مراد وصل و کنار

یکی که جان مرا سوخت بیتو حاصل عمر

میان ما و تو تا کی شدست حایل دار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم

غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار

کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره

که شرح تیغ تو سازم بلوح سینه نگار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار

سعادتم بارادت چو خاک پای تو ساخت

زهی مزید محبت زهی سعادت یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

اگر بر آن رخ کش دیده نیز میدیدی

تو باز از کرم خویش پرده بردار

لب تو کردم ازین گونه خوش خراب از اشک

مرا بدرد چو شد بیم مرگ از او برادر

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هزار سال چو رویت گلی نیارد کس

که چون من از همه سویش بود هزار هزار

اگرچه در چمنی چون تو نوگلی نشکفت

نداشت درد گلی بلبلی چو من افکار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن

زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار

بدرد و داغ خوشیم از هوای وصلت زان

ز گشت باغ کشیدیم پای دل بکنار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

سزد اگر دل صید کمند تو شاد است

درین که پای سمندت برو کند رفتار

یقین که تو چو من آهو نه کم اسیرت هست

ز آهویی چو بمیرد چه غم رسد به تتار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

دل حزین چو خراب یکی نظر از تست

چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار

یکی نما چو بتم چهره شاهدا ور من

پرستمت چو خراب توام دمی بگذار

رخ ترا چو دمی بنگرم بمن ستم است

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۱۰