المنه لله که شب هجر سر آمد

خورشید من از مشرق مقصود برآمد

ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته

کاینک گل خندان تو باز از سفر آمد

ای باد بیعقوب بگو چشم تو روشن

[...]

عجب حالی است عشق و دردمندی

که با پستی کشد کار بلندی

که گر شانشهی درویش گردی

دعا گوی غلام خویش گردی

چو شمع از عنبر آن احوال بشنید

[...]