اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در ماتم حسین (ع) گوید
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
آه این چه ماتم است که عالم گرفته است
ماه محرم آمد و بیگانه را چه غم
کاین برق به سینه محرم گرفته است
زان مانده است تشنه جگر خاک کربلا
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح سعد الدین اسعد گوید
چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد
ز عاشقش چه خبر گر فغان زار کشد
جدا ز کوی تو مردم خوش آنکه خاک شوم
که ذره ذره بکوی توام غبار کشد
ز افتخار کند سرکشی نه از تندی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - مدح سید شریف
ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ
کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ
روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند
کز موج لرزه در تن بحر افتد از نهنگ
سید شریف ایکه کمر بسته تر است
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۷ - مخمس
پری بحسن رخ گلعذار ما نرسد
ملک بخلق خوش غمگسار ما نرسد
وفای کس بوفای نگار ما نرسد
بحسن و خلق و وفا کس بیار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۸ - مژده دادن هاتف غیبی پروانه را
زهی دانای مقصود نهانی
زبان دان زبان بی زبانی
زهی آگه ز درد دردمندان
شفا بخش جراحتهای پنهان
عطای او که برق ناگهان است
[...]
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۵ - رفتن گل در آتش و سوختن با نعش جم
ساقی ازین کاسه و خوان کبود
خرمی اندر دل و جان که بود؟
چشمه نوشیست پر از گرد مهر
گرمی رقصیست در آن سرد مهر
قصه دختر شنو القصه باز
[...]
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۵ - رفتن گل در آتش و سوختن با نعش جم
ساقی ازین کاسه و خوان کبود
خرمی اندر دل و جان که بود؟
چشمه نوشیست پر از گرد مهر
گرمی رقصیست در آن سرد مهر
قصه دختر شنو القصه باز
[...]