گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۱ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و رزم او با نسناس گوید

 

که از دشت ناگاه برخواست گرد

بیامد سواری به ساز‌ِ نبرد

دگر ره پدیدآمد آن زرد پوش

چو دریای آتش برآمد بجوش

سره ره به نسناس زنگی گرفت

[...]

۱۸ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۴ - رزم زنگی زوش با لشکر سرخ پوش نقابدار گوید

 

فرود آمد آنگه یل دیوبند

برآمد دم نای هندی بلند

شد آگه از آن سرخ پوش سوار

که آمد ز پس نامور شهریار

بشد در شگفت آن یل نامور

[...]

۱۸ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۵ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ را بری گوید

 

وزین روی ارهنگ ره کرد طی

چنین تا بیامد ز جرجان به ری

دلیران ایران ز خرد و بزرگ

همه تیز دندان به کین همچو گرگ

به ری در، همه جمع بودند شاد

[...]

۱۸ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید

 

چه گشتاسپ آن دید برگاشت اسپ

بدو اندر آمد چه آذرگشسپ

بزد گُرزه بر سر اسپ اوی

به خاک اندر آمد سر ماهروی

برآمد به تندی و برداشت تیغ

[...]

۱۸ بیت
عثمان مختاری