گنجور

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۴

 

بر خود در حرص و شهوت اردربندی

حالی به مقام فلکی پیوندی

ور رفرف عشق بارگیر تو شود

بربنده ره مقام خود نپسندی

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۵

 

تا کی هواپرستی و برگردی از خدای

تا چند دین فروشی و دنیای دون خری

در نه قدم به صدق چو مردان راهرو

زین جای پر خطا مگر از صدق بگذری

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۶

 

تیر غمزه چو کند داد نشست

تا پر اندر سخاخ سینهٔ من

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۷

 

بر کوه قاف سایهٔ سیمرغ کامیاب

کز دامنش عقاب بپرد به صد عتاب

زخم پرش چنانکه سحر گه به جنگ شب

دست سپیده دم بکشد تیغ آفتاب

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۸

 

در جهان طرفه اتفاق افتاد

بارگیر مرا که طاق افتاد

از همه مرکبان برق صفت

باد پیمای من براق افتاد

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۱۱

 

خداوندگار و خداوند امیر

که شاهان ندارند چون او وزیر

چو سیمرغ و آب حیات آمده است

عزیز الوجود و عدیم النظیر

نجم‌الدین رازی