×
سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای کودک زیبا سلب سیمین بر و بیجاده لب
سرمایهٔ ناز و طرب حوران ز رشکت در تعب
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
زیبا نگار نازنین رخ چون گل و بر یاسمین
[...]
سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس
المستغاث ای ساربان چون کار من آمد به جان
تعجیل کم کن یک زمان در رفتن آن دلستان
نور دل و شمع بیان ماه کش و سرو روان
از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس
ای چون فلک با من به کین بی مهر و رحم و شرم و دین
[...]
سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی
حادثهٔ چرخ بین فایدهٔ روزگار
سیر ز انجم شناس حکم ز پروردگار
نیز نباشد مدام هست چو بر ما گذار
حسرت امشب چو دوش محنت فردا چو دی
اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر
[...]