گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بی‌وفایی مردم

 

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

۴۷ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب

 

کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن

جان نگین مهر مهر شاخ بی‌بر داشتن

از پی سنگین دل نامهربانی روز و شب

بر رخ چون زر نثار گنج گوهر داشتن

چون نگردی گرد معشوقی که روز وصل او

[...]

۴۷ بیت
سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۳ - اندر طلب بهشت به سالوسی

 

مرغ و حور از بهشت ابدانست

حکمت و دین بهشت یزدانست

نبود جز جمال ایزد قوت

عاشقان را به جنت ملکوت

تو چه دانی که می چه گیری قوت

[...]

۴۷ بیت
سنایی