گنجور

 
اسیر شهرستانی

جنون که کرد به دیوانگی مثل ما را

گل همیشه بهار است در بغل ما را

کسی که در پی نیکی است بد نمی بیند

نمانده با دگری غیر خود جدل ما را

همین بس است که در خاطر جفا باشیم

چه شد که چشم تو کم می کند محل ما را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode