گنجور

 
اسیر شهرستانی

گریختم که به گرد ره تو کس نرسد

گداختم که به آیینه ات نفس نرسد

بهار سوختگی را طراوت دگرست

اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد

به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید

چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد

 
sunny dark_mode