خار و گل را جوش یک پیمانه میدانیم ما
سبزه بیگانه را افسانه میدانیم ما
خو به الفت کرده را بیگانه میدانیم ما
سایه دیوانه را دیوانه میدانیم ما
در ریاضی کز خرامت شمع مینا روشن است
نکهت گل را پر پروانه میدانیم ما
پیش مجنون سربلندیها خیالی بیش نیست
آسمان را سایه ویرانه میدانیم ما
شعله جواله از هر ترکتازش دیدهایم
هر غباری را پر پروانه میدانیم ما
حرفی از لوح جبین دوستیها خواندهایم
آشنایان را ز هم بیگانه میدانیم ما
از خرابیهای دل گردیده نام ما بلند
صبحدم را گرد این ویرانه میدانیم ما
بیقراریهای پنهان گفتوگوی ما بس است
از تپیدنهای دل افسانه میدانیم ما
تا سواد خط سودای تو روشن کردهایم
نوخطان را سبزه بیگانه میدانیم ما
جلوه ایجاد در نور چراغ خود گم است
آفرینش را پر پروانه میدانیم ما
کس نمیفهمد زبان گفتوگوی ما اسیر
هرچه میدانیم ما بیگانه میدانیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.