گنجور

 
اسیر شهرستانی

مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم

وصف حال خود از آن سطر چلیپا خوانده ایم

دخل عالم نیست خرج یک پریشان را کفاف

دفتر ریگ روان و موج دریا خوانده ایم

آنکه هر دل را به رنگی می برد یک جلوه است

مردم از آیینه ما از سنگ خارا خوانده ایم

چون خط جانان نخواند ایم آیت خوبی اسیر

درس اوراق محبت را سراپا خوانده ایم