گنجور

 
اسیر شهرستانی

سیماب توشه سفر خواب کرده ایم

این رسم تازه ای است که ما باب کرده ایم

صید اثر هلاک خدنگ دعای ماست

یا رب کمان کیست که محراب کرده ایم

شبها به یاد روی تو سیماب اشک را

از گریه شبنم گل مهتاب کرده ایم

دور از تو غیر طعنه آرام می زند

غافل که ما چه با دل بیتاب کرده ایم

ما صید امتحان جفاییم چون اسیر

شمشیر را ز شرم شکست آب کرده ایم