گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

مستم پیاله بر سر افسانه می زنم

سنگ صنم به شیشه بتخانه می زنم

در آتشم به یاد رخی نوبهار کیست

برگل تپانچه از پر پروانه می زنم

گر دم ز سایه گل و خاشاک می رمد

حرفی ز آشنایی بیگانه می زنم

حرفی به گوش ساغر آیینه می کشم

دستی به دامن دل دیوانه می زنم

دارم دلی خرابی عالم دماغ نیست

جامی به یاد گریه مستانه می زنم

نازم به مشرب دل پاک اعتقاد اسیر

از توبه روزه دارم و پیمانه می زنم