در دام تمنای تو گر بر سرم افتد
پرواز غباری شود و از پرم افتد
بر بیکسی خویش بنازم که ندارم
ترسی که هزیمت به صف لشکرم افتد
خورشید ز ضعفم نبرد راه به بالین
در سایه خاشاکی اگر بسترم افتد
پروانه پر سوخته خوی تو گردد
گر دیده آیینه به خاکسترم افتد
مانند سراب از جگرش دود برآید
در بحر اگر اشک شرر پرورم افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و آرزوهای خود سخن میگوید. او به تمایل و عشق خود اشاره میکند و این که اگر این عشق به او آسیب بزند، او مانند غباری برای پرواز خواهد بود. همچنین، او بر تنهایی خود مینازد و از ترس شکست در جنگ صحبت میکند. او احساس ضعف و بیپناهی میکند و نمیتواند به آرامش برسد، حتی خورشید هم نمیتواند به او کمک کند. شاعر از سوختن در عشق و تلخیهای آن میگوید و در نهایت به تصویر غمگینی از اشک و درد میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در دام خواستههای تو گرفتار شوم، آنقدر شوق و هیجان دارم که مانند غباری به زمین میافتم و از تواناییم کاسته میشود.
هوش مصنوعی: به کسی افتخار میکنم که هیچ ترسی ندارم، حتی اگر در جنگها شکست بخورم.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر ناتوانی من نمیتواند به نزدیکیم بیاید، حتی اگر خاشاکی بر بستر من سایه انداخته باشد.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به خاکستر من بیفتد، تو نیز مانند پروانهای خواهی شد که بر اثر سوختن عاشق شده است.
هوش مصنوعی: دود از دلش مانند سراب به هوا میرود، اگر در دریا اشک دلسوزش بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر قطره خونی که ز چشم ترم افتد
نقشی است که از لعل لب دلبرم افتد
گر دست دهد روی و لب دوست تمنا
دیگر نه به فردوس و نه به کوثرم افتد
مأیوسیم از بخت چنان است که گر یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.