گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

وجود مطلق الحق اوست دریاب

مقید او و مطلق اوست دریاب

خیال باطلت دارد پریشان

ببین مجموع را حق اوست دریاب

توئی طالب توئی مطلوب ما فهم

بگو از جان که صدق اوست دریاب

دل و دلدار و جان ما همه اوست

محیط و موج و زورق اوست دریاب

از آن ما غرقهٔ دریای عشقیم

روان جان و مغز اوست دریاب

به حق تحقیق شد ما را حقیقت

که موجود محقق اوست دریاب

شراب ناب بی غش نوش کردیم

ز جامی کش مروق اوست دریاب

طلسم گنج عشق دوست مائیم

ولی فتاح و مطلق اوست دریاب

اگر سید اناالحق زد به حق زد

چو گویای اناالحق اوست دریاب

 
 
 
غزل شمارهٔ ۹۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم