گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

همت از درویش صاحب دل طلب

خدمت درویش کن حاصل طلب

درد هجران از دل درویش جو

راحت ار می جویی از واصل طلب

گوهر ار خواهی درآ در بحر ما

ور نمی خواهی برو ساحل طلب

حضرت جانانه را از جان بجو

خدمت دلدار خود در دل طلب

مشکلت حل وا شود گر طالبی

هم ز طالب حل این مشکل طلب

در ره عشقش قدم مردانه نه

رهبری صاحبدلی کامل طلب

قابل کامل اگر آری به دست

نعمت الله را از آن قابل طلب