گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در رحمت خدا به ما بگشود

این چنین در خدا به ما بگشود

در گنجینهٔ حدوث و قدم

به گدایان بینوا بگشود

نقد گنجینه را به ما بنمود

چشم ما را به عین ما بگشود

در به بیگانگان اگر در بست

همه درها به آشنا بگشود

گر در صومعه ببست چه شد

در میخانه حالیا بگشود

برقع کاینات را برداشت

این معمای ما به ما بگشود

مشکلاتی که بود حلوا کرد

چشم ما را به آن لقا بگشود

جان ما بود بستهٔ عالم

کرمی کرد و بنده را بگشود

این عنایت نگر که سید ما

در به این بندهٔ گدا بگشود