گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرچه بینی به نور او می بین

بلکه او را به او نکو می بین

نظری کن در آینه بنگر

خود و معشوق روبرو می بین

زلف محبوب را به دست آور

زلف بگشا و مو به مو می بین

خوش درین بحر ما در آ با ما

آب می جو و سو به سو می بین

یکی اندر یکی ، یکی باشد

گرتو احول شدی به دو می بین

در خرابات عشق مستانه

جام می نوش و هم سبو می بین

غیر او نیست سید و بنده

سید و بنده را به او می بین

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

نور او را به نور او می بین

در همه نور او نکو می بین

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه