با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود
با تیر دگر جان و دلم را هوسی بود
جان و دل و دین جمله به تاراج ببردی
آن رفت که با جان و دلم دست رسی بود
تنها نه من اندر خم زلف تو اسیرم
تا بود در آن دام از این چند بسی بود
جز ناله خیال تو ندید از اثر من
پنداشت ز او از در این خانه کسی بود
در تیر فنا گم شدگان را به خیالت
یا تشنه لبی گوش به بانگ جرسی بود
گرد لب لعل تو دل شاهدی از شوق
چون خال بر آن تنگ شکر یک مگسی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود
وین دلشده در خیل سگان تو کسی بود
آن غمزه به خون دل ما چشم سیه کرد
ور نه به کمند تو گرفتار بسی بود
آمد گل و هر مرغ هوای چمنی کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.