شمارهٔ ۴۵
با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود
با تیر دگر جان و دلم را هوسی بود
جان و دل و دین جمله به تاراج ببردی
آن رفت که با جان و دلم دست رسی بود
تنها نه من اندر خم زلف تو اسیرم
تا بود در آن دام از این چند بسی بود
جز ناله خیال تو ندید از اثر من
پنداشت ز او از در این خانه کسی بود
در تیر فنا گم شدگان را به خیالت
یا تشنه لبی گوش به بانگ جرسی بود
گرد لب لعل تو دل شاهدی از شوق
چون خال بر آن تنگ شکر یک مگسی بود
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...